رادیو پای اسکنِ صداهای توی سرِ دو دلداده بود که در خیابانهای تهران راه میرفتند و صداهای توی سرشان را میشنیدیم ما. راه میرفتند؛ نور میخوردند؛ فیلم و تئاتر میدیدند؛ کتاب میخواندند؛ در مکانهای تاریخی یا بناهای خاص مکث میکردند. و صدای آن جا، صدای آن تئاتر یا فیلم، جملاتِ آن کتاب را ضبط میکردند. جملهٔ ثابتِ آن دو دلداده این بود: «این صدای اینجاست که منم...» استودیوِ ضبط «راديو پاى» خيابانهاى تهران بود و با نرمافزارِ ضبطِ صداى گوشىهاى آیفون ضبط مىشد. زیرعنوانِ هر اپیزود میگفتیم: «پایتخت مثلِ پای سیب است.» پای و پایتخت هر دو «پای» داشتند و نامِ این پادکست از همان جا آمده بود. میگویند تهران سالِ ۱۲۰۰ قمری پایتخت شد. «رادیو پای» هم هر دو جمعه، دقیقهٔ صفر، منتشر میشد. «رادیو پای» ۲۰ تا ۳۰ دقیقه بود. همهٔ فعلهام «بود» است. «بود» چون «پای»مان بیش از ۲۰ اپیزود پیش نرفت. ایستاد. ایستاده است. به من نگاه میکند... ناامید نیستم که روزی باز راه بیفتد. نه! ناامید نیستم.