میشد نوشت: بله، من عمدا گذاشتم اسمت یادت در جانم بدود. خودم خواستم. می شد همه نشانه ها را ندیده بگیرم، می شد نگاهت نکنم، می شد صدایت را نشنوم می شد نزدیکت نیایم، می شد آتش را بغل نکنم، اما دلم برای خواستن تنگ شده بود. دلم برای تندتر زدن قلبم برای نفسهای بریده وقتی بوی تنت را ... آخ. دلم برای نگاه کردنت وقتی میخندی و مردن برایت تنگ شده بود.