tpod
19 بهمن 1400

روایت بهمن قسمت 9

صبح جای جای آسمان را چند تکه ابر پوشانده بود، اما بقیه روز هوا آفتابی بود، صبح زود، ایستگاه گرمسار را ترک کردم و با قطار سمت تهران راه افتادم. در ایستگاه راه‌آهن پایتخت پیاده شدم و به سمت شاه عبدالعظیم رفتم. آن‌جا به خانه حاج آقا رضا تلفن کردم. دخترخاله فاطمه گفت که برادرم محمدعلی که شب گذشته آن‌جا بود برای سخنرانی مهدی بازرگان به دانشگاه تهران رفته است. من هم مستقیم رفتم سمت دانشگاه، ساعت 11 رسیدم، مهدی بازرگان نخست وزیر امام در حال سخنرانی بود… برای شنیدن ادامه ماجرا، شنونده نهمین قسمت از روایت بهمن باشید.
20 بهمن 1400

روایت بهمن قسمت 10

در خانه اخوی محمد در کلاته بودم. باران دیشب شدت گرفته بود. سیل از میان کوچه‌ها راه گرفت. تا ظهر در چارده ماندم. رادیو هم متواتر اخبار می‌گفت. مردم هم منتظر بودند تا ببینند چه می‌شود. ساعت سه بود که شنیدم بختیار استعفا داد…
21 بهمن 1400

روایت بهمن قسمت 11

22 بهمن 1357 - تهران: پیروزی! مفهومی که امروز مردم بعد از سال‌ها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند. در پی نبرد سخت دیروز بین اعضای گارد جاویدان و سربازان نیروی هوایی با کمک مردم، بسیاری سربازان و مقامات ارتشی به مردم پیوستند. چند ایستگاه پلیس و پاسگاه هم به دست مردم افتاد. رادیو و تلویزیون هم دومین مکانی بود که مردم توانستند بعد از یک نبرد مسلحانه سخت بر نیروهای ارتشی غلبه کنند. پس از آن ارتش اعلامیه‌ای داد و قول داد که مداخله نکند و نیروهای ارتشی همه به پاسگاه‌های خود رفتند. نخست وزیر نامشروع بختیار از سمت خود کناره‌گیری کرد… برای شنیدن ادامه ماجرا، شنونده یازدهمین و آخرین قسمت از روایت بهمن باشید.