پاک زیستن پادکستیست که در هر اپیزود از آن، من به همراه دوستانم، ساعاتی رو اختصاص دادیم به شنیدن قصه آدماهایی که برای سالها جهنم را زندگی کردند و حالا میکوشند بهشتی باشند برای آنانی که هراسان به جستجوی مأمن و آرامشاند.
پادکست پاک زیستن | اپیزود چهاردهم؛ و تمام |داستان زندگی علی.چ | آبان ماه ۱۴۰۰
چون کاغذ آتشزده مهمان بقاییم
طاووس پر افشان چمنزار فناییم
هر چند به سامان اثر بیسر و پاییم
چون سبحه همان سر به کف دست دعاییم
شوخی سر و برگ چمن آرایی ما نیست
یکسر چو عرق جوهر ایجاد حیاییم
واماندهٔ عجزیم سر و برگ طلب کو
چون آبلهٔ پا همه تن آبله پاییم
بی سعی جنون راه به مقصد نتوان برد
بگذار که یک آبله از پوست برآییم
کو ساز نگاهی که به یک سیر گریبان
دلدار نقابی که ندارد نگشاییم
پیش که درّد هوش گریبان تحیر
دل منتظر فرصت و فرصت همه ماییم
در دشت توهم جهتی نیست معین
ما را چه ضرور است بدانیمکجاییم
بر طبع شرر خفّت فرصت نتوان بست
در طینت ما سوخت دماغیکه بناییم
بیدل به تکلف اثری صرف نفسکن
عمریست تهی کاسهتر از دست دعاییم
«بیدل دهلوی»
o توییتر
o آیدی تلگرام برای ارسال نظرات
#پادکست_پاک_زیستن
#پادکست_فارسی