سلام! ما اعضای گروه پادکست گذر هستیم؛ چند وقت است گرد هم جمع شدهایم، جمع شدهایم تا به زندگی از دریچهٔ نوشتن از مرور خاطرات عمر نگاه کنیم. از دغدغههای روزمره بنویسیم. خاطرههایمان را بجوریم، بجوریم و همانهایی که دلچسبیشان مشترکمان میکند را کنار هم بگذاریم.
معمولیهایی هستیم با حرفهایی از دل و جان و حس آشنا. میخواهیم اگر بشود از لحظههای همدلی بنویسیم. بنویسیم از رانندهٔ تاکسیای که راه افتاد، اما با شنیدن صدایم دوباره زد روی ترمز. رانندهای که همه را میبیند؛ دید که میدوم تا برسم به مقصد، به یاری منتظر، مادری چشمبهراه، کودکی تنهامانده در خانه، رانندهای که همدلی مرامش است.
بهترین نوشتههایمان را برای هر سرفصلی در جمعی صمیمی کنار هم میخوانیم، صیقلشان میدهیم. اشارههای کوتاه مشترک مربوط به خودمان را میبریم زیر ذرهبین تا ببینیم آیا حس و حال جامعهٔ کنونی را لابهلایش گفتهایم؟
ببینیم از تلاش مردمانی که هر صبح پی نانخوردنی شرافتمندانه هستند چه میدانیم؟ مینویسیم که بدانیم در ذرههای دردهای مشترک از داشتههای خوشمان هم باخبریم.
اما هرگاه که شما از ما “نا” دیدید، نامربوط، ناموزون، بیمهری و نامردمی، بنویسید برایمان، بنویسید تا بدانیم کجا از شما دور شدیم!