“نسخه کامل، بدون حذفیات و با شرح کامل ”
——————————————————
اکنون یک برنامه گفت وگومحور و متفاوت است که با اجرای سروش صحت شما را به سفری به عمق تجربیات انسانی و جهان کتاب ها، فیلم ها، موسیقی ها و… می برد.
این برنامه با دعوت از مهمانانی برجسته از دنیای هنر، ادبیات، فلسفه، شعر، علم، ورزش و… ، به لحظات تأثیرگذار زندگی می پردازد.
اینجا در “اکنون…” زندگی کمی دیروز، اندکی فردا و خیلی امروز است.
این پادکست برای هواداران این برنامه آپلود می گردد..
اکنون ادامه دارد..
اکنون ادامه دارد..
قسمت چهل و دوم از فصل اول
مهمان: هوشنگ مرادی کرمانی
با حضور: رشید کاکاوند
کتاب و سایر انتشارات
قصههای مجید (هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین)
نشستن واژه در قصه (هوشنگ مرادیکرمانی، حسین نیر، فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
گوشواره (فیلمنامه،(هوشنگ مرادیکرمانی)
نوشته های پراکنده (صادق هدایت)
کوچه (احمد شاملو)
شوهر آهو خانم(علی محمد افغانی، ۱۳۴۰)
بچههای قالیباف خانه (هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین)
مشت بر پوست (هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین)
مهمان مامان (هوشنگ مرادی کرمانی، نشر نی)
مربای شیرین (هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین)
نه تر و نه خشک (هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین)
پلو خورش (هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین)
کتاب شما که غریبه نیستید (هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین)
پاریس جشن بیکران (ارنست همینگوی)
شخصیتها (شاعر، نویسنده، بازیگر، کارگردان، خواننده، موسیقدان ….)
هوشنگ مرادی کرمانی (نویسنده، داستاننویس و فیلمنامه نویس ایرانی، نویسنده مجموعه داستان های قصه های مجید، زاده ۱۲۳ ه.خ)
صادق چوبک (نویسندهٔ ایرانی، ۱۳۷۷ – ۱۲۹۵ ه.خ)
اسماعیل تاج الدین باخرزی (شاعر فارسیزبان قرن ششم هجری از باخرز نیشابور)
خاقانی(شاعر ایرانی، ۵۹۵ – ۵۲۰ ه.ق)
فیلم، سریال، تئاتر ، نمایشنامه و فستیوال…
قصههای مجید (تهیهکنندگی، کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد بر پایهٔ کتابی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی، ۱۳۶۹ ه.خ)
مهمان مامان (داریوش مهرجویی، ۱۳۸۲ ه.خ)
مربای شیرین (مرضیه برومند، ۱۳۸۰ ه.خ)
سایر
جایزه هانس کریستیان آندرسن (که گاه جایزه نوبل کوچک هم خوانده میشود، جایزهای است بینالمللی که هر دو سال یک بار از طرف دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان به مؤلفان در زمینه ی ادبیات کودک تعلق میگیرد)
اشعار و جملات و عبارات
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی
(هوشنگ ابتهاج)
————————
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
(حمید مصدق)
———————
ﻟﺐ ﺑﻮم اوﻣﺪی رخ ﺗﺎزه ﻛﺮدی
ﻗﺪت را ﺑﺎ ﻗﺪم اﻧﺪازه ﻛﺮدی
ﺗﻮ ﻛﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪه ای رﺧﺖ ﻋﺮوﺳﻰ
مکش سرمه ﻛﻪ داﻏﻢ ﺗﺎزه ﻛﺮدی
(شعر محلی)
———————
ستاره آسمون میشمارم امشو
به بالینم میا بیمارم امشو
به بالینم میا ای یار شیرین
تموم دشمنا بیدارن امشو
—————
دو چشمان گلم جفت ستاره
دکان سرمه را کرده اجاره
اگر یک شب بخواب من بیایه
خدا بخشد به من عمر دوباره
—————
در عشق تو خون خوردن و غم، سود نداشت
در صبر گریختیم هم سود نداشت
هر حیله که آدمی تواند کردن
من با تو بکردم ای صنم سود نداشت
(باخرزی)
—————
جان گر ز غمت چو ابر بهمن گرید
وز رنج به صد هزار شیون گرید
کو دشمن من تا به من اندر نگرد
پس بنشیند به درد و بر من گرید
(باخرزی)
—————
نزدیک من ای راحت جانم که تویی
تو آمده ایی و من بر آنم که تویی
آخر بر من سوخته ی ساخته دل
چندان بنشین که من بدانم که تویی
(باخرزی)
—————
چاکر چو همه نقش خیال تو نگاشت
این فرغت دردناک را چشم نداشت
آسوده بدم با تو فلک نپسندید
خوش بود مرا با تو زمانه نگذاشت
(باخرزی)
—————
ترسم که اشک در غمِ ما پردهدر شود
وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود
(حافظ)
——————
در این بازار اگر سودیست، با درویش خرسند است
خدایا منعَمم گردان به درویشی و خرسندی
(حافظ)
—————
ای تهیدست رفته در بازار
ترسمت پُر نیاوری دستار
(سعدی)
—————
لالهرخا! سمنبرا! سروِ روان کیستی؟
سنگدلا! ستمگرا! آفتِ جانِ کیستی؟
تیرقدی، کمانکِشی، زُهرهرُخی و مهوشی
جانْت فدا که بس خوشی، جان و جهانِ کیستی؟
از گُل سرخ رستهای، نرگس دسته بستهای
نرخِ شکر شکستهای، پستهدهانِ کیستی؟
ای تو به دلبری سَمَر، شیفتهٔ رُخَت قَمَر
بسته به کوه بر کمر، مویمیانِ کیستی؟
دامنهاده میروی، مست ز باده میروی
مشتگشاده میروی، سختکمانِ کیستی؟
شهد و شکر، لبانِ تو، جمله جهان، از آنِ
تو در عجبم به جانِ تو، تا خود از آنِ کیستی؟
——————
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
لاغر صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
—————
مهر تو برون آستان اندازم
خاک از ستمت بر آسمان اندازم
بشکافم سینه و برون آرم
دل تا مهر تو در پیش سگان اندازم