- رادیو برفک
- 《رَدِ اشک》
- کار از ساعت های جفت و شب های دلتنگی گذشته، میدونم امشب هم مثل هر شب رأس ساعت صفر گوشیت رو میذاری و آرزو میکنی کاش همین الان جلوی اسمش بنویسه در حال نوشتن... اما این داستان تکراری تمومی نداره ...
- نوشته هایی از: عرفان نظرآهاری - نورا مرغوب - محمدرضا محمودی
لیلی گفت : پایان قصهام زیادی غمانگیز است؛ مرگ من،مرگ مجنون،پایان قصهام را عوض میکنی؟ خدا گفت : پایان قصهات اشک است؛ اشک دریاست؛دریا تشنگیست و من تشنگیام،تشنگی و آب. پایانی از این قشنگتر بلدی؟