- رادیو برفک
- 《دلبرانه》
- لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد،گل داد،سرخِ سرخ. گلها انار شد،داغِ داغ. هر اناری هزارتا دانه داشت. دانهها عاشق بودند، دانهها توی انار جا نمیشدند. انار کوچک بود.دانهها ترکیدند.انار ترک برداشت. خونِ انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترکخورده را از شاخه چید. مجنون به لیلیاش رسید. خدا گفت راز رسیدن فقط همین بود. کافیست انار دلت ترک بخورد...
- نوشته هایی از : عرفان نظر آهاری-مرتضی برزگر-طاهره اباذری هریس