الهه برای نگه داشتن پارسا پیش پیرمرد دعانویس میره و یه آدرس ازش میگیره و پیرمرد بهش میگه اگر پارسا رو میخوای باید به این آدرس بری، اما الهه که چند روزی غیبش زده بود وقتی به خونه برمیگرده حرفای پارسا راجب سمیه اونو شوکه میکنه و الهه تصمیم میگیره به درخواست سمیه که یه گوسفند بزرگ بود عمل کنه اما بعد از مدتی جنازه گوسفندو توی پارکینگ پیدا میکنه و اتفاقای عجیبی توی دستشویی برای الهه میوفته یه صدای عجیب که میگفت چرا جلیل و کشتی اون بابام بود. الهه درگیر سوالای ذهنش شده که چرا با جلیل ازدواج کرده و با فرزان تماس میگیره و بعد از تماس متوجه میشه پارسا گم شده و باید به سمت چپک حرکت کنه چون فکر میکنه جلیل اونجاس و زندس، توی راه چپک تصادف شدیدی برای الهه پیش میاد اما هیچ تصویری از تصادف و اتفاقی براش افتاده یادش نیست، الهه با سمیه روبرو میشه که خیلی شبیه پارساس، سمیه پارسا و جلیل و جزو خانوادش میدونه اما الهه رو نه. الهه چند هفته ایه که غیبش زده و غافل از اینکه دادگاه پارسا رو به خداوردیا داده و الهه پارسا رو از دست داده.
الهه با شهروز تماس میگیره و باهاش قرار میذاره که شاید به چند تا از سوالای ذهنش جواب بده. اما بعد از حرف زدن با شهروز اتفاقای عجیبی برای الهه میوفته یه مسیج ناشناس و یه موتوری که الهه رو تعقیب میکنن، الهه متوجه میشه پارسا توی بیمارستانه و با خداوردی ها تماس میگیره اما برخلاف اون چیزی که تصور میکنه باهاش رفتار میشه، حال پارسا خوب نیست و الهه عصبانی شده. الهه میره بیمارستان تا پارسا رو ببینیه…….
نویسنده: رامبد خانلری.
گویندگان:پدرام زمانی و یگانه رمضانی.
تهیه شده توسط مجموعه اتاق فرار انیگما.
اسپانسری و پشتیبانی توسط هاست Nvme میزبان فا