اپیزود دهم

الهه به خاطر پارسا پیش پیرمرد دعانویس میره و در نهایت پیرمرد بهش یه کروکی میده و میگه اگر پارسا رو میخوای باید به این آدرس بری. الهه فک میکرد که کارش پیش پیرمرد چند ساعت بیشتر طول نکشیده اما گویا چند روزی غیبش زده و این دلیل محکمی برای خداوردی ها میتونه باشه که پارسا رو از الهه بگیرن، الهه وقتی به خونه برمیگرده حرفای پارسا خیلی وحشت زدش میکنه پارسا میگه سمیه یه گوسفند بزرگ میخواد الهه هم چون خیلی ترسیده تصمیم میگیره به حرفش گوش بده اما بعد از مدتی جنازه گوسفندو توی پارکینگ با رد پای خونی یه سم پیدا میکنن، اتفاق عجیب که توی دستشویی برای الهه افتاد و اون صدای غریبه که به الهه گفت چرا جلیل و کشتی؟؟ هوای خونه بی دلیل سرد شده. الهه سعی میکنه با جلیل تماس بگیره و دلیل اینکه با جلیل ازدواج کرده رو نمیدونه، علامت سوال بزرگی توی ذهن الهس. پارسا گم شده و فک میکنه با جلیل به چپک رفته الهه هرچی با جلیل تماس میگیره جواب نمیده و با فرزان تماس میگیره و بعد از صحبتاش تصمیم میگیره به سمت چپک حرکت کنه اما تو راه تصادف میکنه. الهه هیچی از تصادف یادش نمیاد و خودشو جلوی پیرمرد دعانویس میبینه، پیرمرد از سمیه صحبت میکنه و الهه حتی نمیدونه سمیه کیه درنهایت جرعت اینکه سمیه رو ببینه پیدا میکنه…….

اما اینا همش یه خواب بوده و الهه متوجه میشه پارسا خونه خداوردیاس، الهه از چیزی خبر نداره حتی از اینکه سه هفتس دادگاه پارسا رو سپرده به خداوردیا. به الهه خبر زنده بودن جلیل و میدن و اما جلیل میخواد از الهه جدا شه و…….

نویسنده: رامبد خانلری

گویندگان: پدرام زمانی و یگانه رمضانی

تهیه شده توسط مجموعه اتاق فرار انیگما

همه پادکست ها یکجا

Tehran podcast logo

دسترسی نامحدود و رایگان به دنیای پادکست ها