گاه گاهى با خودم نامهربانى میکنم
با خودم لج مى کنم با غم تبانى میکنم
مى نشینم چاى مى نوشم کنار پنجره
بى کسى هاى خودم را دیدبانى مى کنم
اب مى ریزم به روى خاک گلدان هاى خشک
آب پاش خانه را دارم روانى مى کنم
چشم مى دوزم به دستانى که در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانى مى کنم
بى نشانى رفتى و دلتنگ ماندم چاره چیست
نامه ها را مى نویسم بایگانى مى کنم
آه حالا که خودت اینجا کنارم نیستى
در کنار عکس تو شیرین زبانى میکنم
شاعر : سید تقی سیدی