در باب اقتدارگرایی
از جمهوری اسلامی گرفته تا چاوشسکو کمونیست در رومانی یا رژیم کره شمالی، چرا رژیمهای اقتدارگرا اینقدر گرایش به کنترل پوشش شهروندان دارند؟
شاید با افرادی برخورد کرده باشید که در مقابل ضعیفتر از خود سلطهجو و مقتدر هستند و در برابر قویتر از خود حقیر، متملق و سلطهپذیر ظاهر میشوند. اما آیا میدانید این افراد، دقیقا پیاده نظام رژیمهای فاشیستی و توتالیتر را تشکیل میدهند؟
یک رابطه عاشقانه سالم، نیازمند شخصیتهایی است که با حفظ فردیت مستقل خود، بتوانند دیگری را نیز به عنوان یک هویت مستقل بپذیرند. انسانهایی که از تحمل این استقلال عاجز باشند، هرگز نمیتوانند یک رابطه عاشقانه واقعی و سازنده را تشکیل دهند.
آیا این مباحث و گزارهها به یکدیگر ارتباطی دارند؟ در پادکست «اقتدارگرایی»، به همین مباحث میپردازم و تلاش میکنم پاسخ پرسشهایی را که در حوزههای روانشناسی و جامعهشناسی مطرح شدهاند، در بستر رمان و ادبیات جستجو کنم. پاسخ به این پرسش که «چه چیز ما را در این وضعیت اقتدارگرا حفظ میکند و چطور میتوانیم از آن رها شویم»؟