اپیزود پانزدهم

الهه بعد از ملاقات با دعانویس برای نگه داشتن پارسا یه آدرس ازش میگیره اما وقتی متوجه میشه چند روز غیبش زده بوده از طرفی حرفای پارسا درباره سمیه و گوسفند اونو به شدت میترسونه. بعد از پیدا کردن جنازه گوسفند و اتفاق عجیبی که توی دستشویی برای الهه میوفته (صدای عجیب که میگه چرا جلیل و کشتی اون بابام بود) ترس الهه و سر درگمی اون چندین برابر میشه چون اون اصلا نمیدونه چیشد که با شهروز بهم زد و با جلیل ازدواج کرد و اصلا پارسا از کجا اومد بعد از گم شدن پارسا الهه به جلیل زنگ میزنه و تصمیم میگیره به سمت چپک حرکت کنه اما تو راه تصادف بدی میکنه و چیزی از تصادف یادش نمیاد فقط خودشو پیش روی همون پیرمرد دعانویس میبینه و تصمیم میگیره با سمیه روبرو شه، سمیه خیلی شبیه پارساس اما الهه رو به عنوان مادر قبول نداره الهه که خیلی شوکه شده با خبر میشه از اینکه جلیل زندس و چند هفته ایه که دادگاه پارسا رو به خداوردیا واگذار کرده و الهه که خیلی ناراحته با شهروز تماس میگیره و یه قرار ملاقات باهاش میذاره که حداقل جواب سر درگمی های الهه باشه اما فایده ای نداره، تو راه برگشت از پیش شهروز خداوردی با الهه تماس میگیره و الهه از اینکه پارسا توی بیمارستانه و حالش خوب نیست خیلی ناراحت میشه و تصمیم میگیره به بیمارستان بره، اما دیر شده الهه که خیلی عصبانیه متوجه میشه پارسا مرده و سر جلیل دادو بیداد میکنه اما چیزی از حرفاش متوجه نمیشه و باور کردن مرگ پارسا براش خیلی سخته.
فرزان دیونه شده و ملاقات اون برای الهه توی دیونه خونه غیر قابل باوره، الهه برای چی به ملاقات فرزان رفته؟ فرزان به الهه میگه تمام وقتشو به فکر کردن راجب مرگ مهسا میگذرونه و به الهه میگه تو باید به خاطر مرگش عذاب وجدان داشته باشی چون من کار نیمه تموم تورو تموم کردم، الهه همزاد مهسا رو کشته بود اما فرزان از الهه میخواد که دست جلیل رو تو دست فرزان بذاره.
الهه دنبال کروکی پیرمرد دعانویس میگرده و میره به اونجا و خداوردی رو اونجا میبینه…..
نویسنده: رامبد خانلری.
گویندگان: پدرام زمانی و یگانه رمضانی.
تهیه شده توسط مجموعه اتاق فرار انیگما.

همه پادکست ها یکجا

Tehran podcast logo

دسترسی نامحدود و رایگان به دنیای پادکست ها