پادپخش روزها در راه، روایت بیست سال از آفتابهای غروب کرده و خورشیدهای برآمده بر سر این سرزمین است. از آذر 57 تا آذر 76. ما بیست سال را از دریچه چشم شاهرخ مسکوب نگاه میکنیم. مسکوب را میتوان با عناوینی مثل روشنفکر و نویسنده و مترجم معرفی کرد، اما برای ما او بیش از هرکدام از اینها، یک تماشاگر دقیق و یک روایتگر باانصاف است. او برای ما از روزها، خبرها، اتفاقها، حماسهها، حالها و بدحالیهای مردم صحبت میکند و چه شیرین هم صحبت میکند.
قسمت ۵۴ | آمدند و رنج بردند و رفتند
چیزی که عوض نمیشود «هم حسی » است. برخورد و پیوند دو حال یکسان، یگانگی یا همانندی در حسیات! همین در میزانی گستردهتر، همگانیتر، در آمیختگی با تاریخ، روحیات، سرزمین و یادگار، همان ناپیدای حاضر که ماوای جان است.
مفهوم میهن؟ این که در یکجای معین آرزوی دیدار یکدیگر را داشته باشیم به آن «جا» ویژگی یگانهای میدهد، آن را به صورت ماوای حس و روح ما در میآورد، به آن خاطره و یادگار میبخشد، آن «جا» را دارای زمان میکند و چنین مکانی برای یک قوم، دیگر مکانی جغرافیایی نیست، میهن است…
00:19:15 ناپیدای حاضر
00:28:15 بخت و کار
00:30:45 سیاست «شایلاکی»
00:49:30 در جستوجوی زمان از دست رفته
01:00:15 جوانهای بیمرگ
01:14:50 موریانه سیری ناپذیر
:نماد کاربری تلگرام
@HamisheDarMiyan