از روز های سخت بی یاری گذشتم
از دل خوشی هایم به ناچاری گذشتم
بی چتر و بی باران و خیس از خاطراتت
از کوچه های سرد تکراری گذشتم
گفتم خدایا حاجت او را روا کن
از آرزوهای خود انگاری گذشتم
تا رازهایم در دلم پنهان بماند
از خیر دلسوزی و دلداری گذشتم
گفتی فدایم میشوی کاری نکردی
از حرفهایت با فدا کاری گذشتم
از چشم هایت از خودت از خاطراتت
آری گذشتم از همه ، آری گذشتم…